استیو و لورا فکر میکردند که بچهها خواب باشند. استیو به علت یک سفر کاری برای مدتی از خانه دور بود، آنها اشتیاق زیادی داشتند که شب را در آغوش یکدیگر سپری کنند و شب عاشقانهای داشته باشند. احتمالاْ این اشتیاق آن قدر بود که باعث شد فراموش کنند در اتاق خواب را قفل کنند. از طرفی پسر ۸ ساله آنها، جیمی، دلش برای پدر تنگ شده بود و با خود فکر کرد شاید بد نباشد که کمی بیشتر در بغل پدر بازی کند. در نهایت و بیمعطلی به سمت اتاق خواب والدین راهی شد و بدون اینکه در بزند، در اتاق را باز کرد. جیمی در اتاق را باز کرد و برای ۳ ثانیه (برای جیمی ۸ ساله، سه ثانیه زمان خیلی خیلی زیادی برای دیدن چیزهایی بود که تا به حال ندیده بود) شاهد صحنههایی بود که تا به حال ندیده بود. در آخر استیو و لورا متوجه حضور او شدند… اکنون آنها چطور میتوانستند این اتفاق را کنترل کنند؟ پاسخ به این سؤال وابسته به این است که لورا و استیو تا چه مقدار میتوانستند اطلاعات صحیح و متناسب با سن جیمی در مورد این اتفاق به او ارائه دهند. اگر قبل این اتفاق والدین جیمی ضمن ، اطلاعات خیلی سادهای در مورد جنسیت (زنان و مردان) به او ارائه داده باشند، میتوان انتظار داشت که واکنش جیمی در مقابل مشاهده رابطه جنسی آنها چندان منفی نباشد. در هر حال به والدین توصیه میشود که در صورت بروز چنین اتفاقی خود را نبازند و احساس درماندگی نکنند. فهم, ...ادامه مطلب